جدول جو
جدول جو

معنی اندام دادن - جستجوی لغت در جدول جو

اندام دادن
نظم دادن مرتب ساختن آراستن
تصویری از اندام دادن
تصویر اندام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
اندام دادن
کنایه از آراستن، نظم و ترتیب دادن
تصویری از اندام دادن
تصویر اندام دادن
فرهنگ فارسی عمید
اندام دادن
((~. دَ))
نظم دادن، شکل دادن
تصویری از اندام دادن
تصویر اندام دادن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انجام دادن
تصویر انجام دادن
اجرا کردن عمل کردن، بپایان رسانیدن کامل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انعام دادن
تصویر انعام دادن
پاداش دادن شاگردانه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجام دادن
تصویر انجام دادن
اجرا کردن، پایان دادن، به پایان رساندن، سامان دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجام دادن
تصویر انجام دادن
Accomplish, Do, Perform
دیکشنری فارسی به انگلیسی
выполнять , делать
دیکشنری فارسی به روسی
виконувати , робити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
osiągnąć, robić, wykonywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
accomplir, faire, effectuer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
voltooien, doen, uitvoeren
دیکشنری فارسی به هلندی
ทำให้สำเร็จ , ทำ , ดำเนินการ
دیکشنری فارسی به تایلندی
ينزل , رمى , حجمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
पूरा करना , करना , प्रदर्शन करना
دیکشنری فارسی به هندی
להשיג , לעשות , לבצע
دیکشنری فارسی به عبری
成し遂げる , する , 実行する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
달성하다 , 하다 , 수행하다
دیکشنری فارسی به کره ای
başarmak, yapmak, gerçekleştirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
kufanikisha, kufanya, kutekeleza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
অর্জন করা , করা , সম্পাদন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
مکمل کرنا , کرنا , انجام دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ادامه دادن
تصویر ادامه دادن
کاشیدن مداومت کردن دنبال کردن کاری را پیوسته گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعلام دادن
تصویر اعلام دادن
اخبار کردن آگاه کردن آگاهانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتظام دادن
تصویر انتظام دادن
سامان دادن سامان بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندرز دادن
تصویر اندرز دادن
نصیحت کردن، پند گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصاف دادن
تصویر انصاف دادن
به یک چشم نگریستن برابر گرفتن عدالت کردن داد دادن احقاق حق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الهام دادن
تصویر الهام دادن
Inspire
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ادامه دادن
تصویر ادامه دادن
Continue, Proceed, Resume
دیکشنری فارسی به انگلیسی